«شکوه شعر عاشورا»
88/12/8 4:38 ع
محمدخلیل جمالی
شکوه شعر عاشورا سکینه
زبان زینب و زهرا سکینه
هنرمندی به شعر و شاعری فرد
ادیبی انجمنآرا سکینه
ز مادر برده ارث لطف و خوبی
شده مثل پدر تنها سکینه
سرود از نینوتیهای هستی
حسینی نامهای مانا سکینه
شده طوفانی از خون شهیدان
گذشته از سَرِ صحرا سکینه
به دنبال کدامین سر ز خود رفت
در آن راهِ نفسفرسا سکینه
چو دریایی که در خود میخروشد
نشد یک لحظه بیغوغا سینه
سکوتی نیست در عالم و گر هست
زمانی رفته تنها با سکینه
همان روزی که آب دجله خون شد
وَ فهمید از لب بابا سکینه
لب خشک عطش را داد آبی
که بود آیینة دریا سکینه
روانی زنده دارد با شهیدان
اگر چه رفته از دنیا سکینه
چه داند کس ازان دولت که دارد
به قرب کبریا فردا سکینه
گذشت پیش چشمم روز محشر
ز هر حرفی که شد معنا سکینه
چه خواهی گفت ای دیوانه شاعر
تو نادانسته با دانا سکینه
نوشته شده توسط :نازنین زهرا::نظرات دیگران ( نظر)