سفارش تبلیغ
صبا ویژن

«سلام دوباره»
89/10/7 3:55 ع


سلام . ببخشید اگر مدتی نبودم. اول رایانه خراب بود بعد هم درس و مدرسه . ممنون که به فکر بودید . هر چند دیر شده ولی ماه محرم رو تسلیت میگم.

        روز سوم محرم سال 61 ه.ق بود ؛ کاروان حسینی تازه از راه رسیده بود ، بعد از اینکه خیمه ها رو برپا کردن حضرت سکینه (س) با دیدن خیل عظیم لشکر کفر و الحاد با نگرانی از پدرش پرسید : بابا چرا دائما به لشکریان دشمن اضافه می شه ؟ اما کسی به کمک ما نمیاد ؟ آیا نمیخوای کسی رو دعوت کنی ؟! بابای غریب با صدای محزون گفت : چرا دخترم حتما این کار رو می کنم ! امام حسین (ع) با غریبی و مظلومیت هرچه تمام تر بنا به درخواست دردانه ی خود خطاب به حبیب ابن مظاهر اینچنین نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم  

من الغریب الی الحبیب .... 

      حبیب مشغول خوردن غذا بود که پیام عشق و دلدادگی مولایمان رو دریافت کرد ، به محض اینکه نامه ی آقا رو دید رفت سراغ مسلم ابن عوسجه " مسلم تو بازار بود و می خواست حنا بخره و خضاب کنه ، حبیب پیام آقا رو بهش رسوند ...  تصمیم عوض شد و بالاخره روز هفتم محرم 7 نفر به سرکردگی حبیب ابن مظاهر به لشکر آقا اضافه شد ! ....

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :نازنین زهرا::نظرات دیگران ( نظر)



    لیست کل یادداشت های این وبلاگ :